10- با اخلاقت چه کنم؟؟

تو رسما دیوانه ای دیگه تحمل ندارم. خسته شدم. دیگه حتی دلم نمیخواد بچه دار شیم. احساس میکنم به آخر خط رسیدم. آخ که چقدر دلم میخواد بمیرم. دلم میخواد یه شب بخوابم و دیگه بیدار نشم. اگه خودکشی گناه نبود... حیف... کاش... با این وضعیت همون بهتر که بچه نداشته باشیم. بچه بیاد که چی بشه؟ از ادب و نذاکت تو یاد بگیره؟ به زمین و زمان فحش میدی، حالت خوب باشه بد باشه فحش میدی. فوتبال نگاه میکنی فحش میدی. بسه دیگه. حالم به هم خورد. من فقط میخوام عفت کلام داشته باشی. همین. 

9- من کیستم؟؟؟؟!!!!

به راستی من کیستم؟ سی و یک سال از عمرم میگذرد و هنوز خود را نشناخته ام. در این سی و یک سال چه کرده ام؟ چگونه بنده ای بوده ام؟ کودکی ام چگونه گذشت؟ نوجوانیم چه شد؟ جوانی را چگونه میگذرانم؟ کودکی آنچنان باکیفیتی نداشتم. نوجوانی هم همینطور. دانش آموز گوشه گیر به ظاهر درس خوان!! با آن انتخاب رشته افتضاح. هر چه هست گذشته است. باید جوانی ام را نگذارم هیچ و پوچ شود. آه جوانی... به راستی که انسان موجود حقیریست. تا آمدیم کودکی کنیم گفتند تو بزرگ شده ای زشت است. نوجوانی افسرده ساختند تا کارهای به اصطلاح زشت نکند. جوانیمان هم که با گرانی و کرونا و خشکسالی سپری می شود. به راستی دنیا دست کیست؟ دست چه کسانی افتاده است؟ خدای من نجاتمان بده...

8- برکت و رحمت

در شبی زمستانی

ماه تابان از پنجره نظاره گر خانه مان بود...

و رحمت و برکت از سوی خداوند به سوی ما سرازیر بود

و ما هزاران بار شکرگزار خداوند هستیم.

 

پی نوشت: برای همسرم پیامی با این مضمون فرستادم:

دوووووستتت داااااارم بهترییییینم عاااشقتم تااا آخر دنیااااا مهتی جوونم

7- تلخ و شیرین زندگی

زندگی با تو گاهی تلخ و گاهی شیرینه. گاهی وقتا انقدر شیرین که روزی صدبار خدارو شکر میکنم که تورو دارم... گاهی وقتا هم انقدر تلخ هستش که احساس میکنم زندگی مشترکمون به آخر خط رسیده. 

بعد از سقط خیلی افسرده شدم و تو هم درکم نمیکنی. هیچ کس درکم نکرد.

یه مدت با خدا قهر بودم و نماز نمیخوندم تا اینکه مامانم کرونا گرفت و دوباره دستم رو به سوی خدا دراز کردم و التماسش کردم که خدایا بچمو گرفتی مامانم رو واسم نگه دار. و نگه داشت و مامانم از بیمارستان مرخص شد و اومد خونه. خدایا شکرت

 

6

جنینم هشت هفته ایست قلبی کرد...

دلم گرفت از این دنیا

خواست خدا این بود که این دنیا رو نبینه

خیلی اذیت شدم

مهتی جونم اگه تورو نداشتم زیر بار این غم قطعا میمردم

مرسی که هستی و بهم آرامش میدی... با تو هیچ حسرتی به دلم نیست... توام خیلی اذیت شدی عشقم

انشاالله بچه بعدی سالم باشه و بیاد تو بغلمون

دوستت داااارم همه دنیای من

5

سلاااام🌷

من دیروز مطمئن شدم که باردارم😍 و پنج هفته و دو روز موجودی رو در وجودم پرورش میدم که نمیدونم دختره یا پسر👫. جنسیت فرقی نداره واسم فقط از خدا میخوام که سالم و صالح باشه. تا هفته بعد که میخوام برم سنوگرافی و صدای قلبشو بشنوم باورم نمیشه که دارم مادر میشم. خیلی حس عجیبیه. همسرعزیزم هم وقتی بی بی چک مثبت رو دید خیلی خوشحال شد. هردومون حس خاصی داریم. آخه دکترم گفته بود فولیکولم پایینه واسه همین احتمال بارداری هم کم بود ولی به لطف خدا باردار شدم. آخ که چه حسی داره مامان صدام کنه😍 قربون اون شکلت بشم که هنوز چند میلیمتری فقط نفسم.فرزند عزیزم دلم برای به آغوش کشیدنت پر میزنه😙😙 امیدوارم صحیح و سالم به دنیا بیای عزیز دلم مادر. 

4

مادر شدن درد است و عشق
مهتی عزیزم پدر میشی و من مادر
از تیر99 تصمیم گرفتیم که یه عضو به خونمون اضافه کنیم. مثل همه مادرپدرا اولش نگران کرونا بودیم واسه همین تصمیم گرفتم برم با پزشکم مشورت کنم. که چندروز پیش رفتم و خانم دکتر گفت اشکالی نداره فقط باید مراعات کنیم و ماسک بزنیم. دفترچه رو دادم چنتا آزمایش نوشت و یه سونوگرافی واسه تعیین روز تخمک گذاری...آزمایشامو دادم و فردا هم میرم سونوگرافی. اگه خدا بخواد و این ماه باردار شم فروردین 1400 فارغ میشم... و من مادر میشم. حس مادر شدن خیلی قشنگه ولی خیلی استرس دارم. میدونم با اومدن بچه زندگیمون از این رو به اون رو میشه. نفر سومی که مسئولیتش به عهده ماست. دوست دارم هرچیزی که راجب بچه داری هست بخونم و واسه مادر شدن آماده باشم. حیف که همسرم وقت کتاب خوندن نداره ولی با این حال مطالب خوب و مهم رو بهش میگم. 
پ.ن: گفتم مادر شدن درد است، روزی که رفته بودم واسه آزمایش لحظه ای که با سرنگ خون گرفتن ازم دردم که اومد با خودم گفتم این هنوز اولشه ببین بقیش چیه😂😂 ولی خب این عشقه که باعث میشه تموم دردارو به جون بخریم.

من ریخته ام در رگ تو شیره ی جان

هی چرخ بزن در من و دل را بتکان

این همنفسی چه حس و حالی دارد

در پیکر من دو قلب دارد ضربان

3

سلاااام همسر عزیزم

چندروزی بود که نمیتونستم بیام اینجا چون تو کنارم بودی و وقت نداشتم. امروز سرکار هستی و من تو خونه دارم به تو فکر میکنم. البته بیشتر دقایق و ثانیه های عمرم به فکر تو هستم. هرجا که نگاه میکنم تورو میبینم... همسر عزیزتر از خودم. کاش بدونی چقدر دوستت دارم و عاشقت هستم. کاش توهم میتونستی ثابت کنی که عاشقم هستی. کاش انقدر که به فکر کار و پول و زمین هستی کمی هم به من فکر میکردی. خوشحال کردن یه زن چقدر میتونه سخت باشه؟! من یه زنم... نمیتونم صبح تا شب تو خونه بمونم و خونه داری کنم و آخرهفته هم به جای خوشگذرونی دوباره تو خونه باشم و خونه داری... خواسته های من خیلی کوچکتر از اونی هست که تو نتونی برآورده کنی. تو میری سرکار و من خونه میمونم و زندگیم به بطالتترین حالت ممکن میگذره. نمیدونم روان من تا کی میتونه طاقت بیاره و افسرده نشم. کاااش کمی به فکر من باشی قبل از اینکه دیر بشه و دیگه نشه کاری کرد.

2

سلام عزیزدلم

امشب خونه بابام هستم...دیروز دوباره کاری کردی که ازت دورتر شم...وقتایی که ازت دلخورم حتی بلد نیستی از دلم دربیاری بدتر کاری میکنی که دلخوریم بیشتر میشه. یه زن مگه از همسرش جز محبت و نوازش و عشق چی میخواد؟ محبت و عشق چیه که نمیتونی ابراز کنی؟ یعنی پدرت تا حالا به مادرت عشقی نداشته که تو یاد بگیری؟معلومه که نه. از پدرت متنفرم. بارها این جمله رو تو ذهنم گفتم... از پدرت متنفرم عزیزم. اصلا به خاطر وجود اونه که تو و برادرات و خواهرات چیزی از عشق و محبت نمیدونید. اون پدرت کوهی از یخه که فقط به فکر ارض.ای جنسیشه. من نمیفهمم چطور میشه پدری که دو بار سر مادرت هوو آورده رو دوسش داشته باشی؟پدرت بارها به مادرت خیانت کرده ولی بازهم دوسش دارید و عاشقش هستید. گاهی از این که دوسش داری وحشت میکنم که نکنه یه روزی تو هم مثل پدرت باشی. حتی فکر کردن بهش هم تمام بدنم رو به لرزه در میاره. دلم برای مادرت خیلی میسوزه چون اون هم از طرف شوهرش آسیب دیده و هم از اینکه میبینه پسراش اون شوهر خیانتکارش رو دوست دارن عذاب میکشه. بارها اینو به من گفته.من نمیفهمم شماها که انقدر سرد و یخ هستید چطور به پدرتون میتونید عشق داشته باشید ولی به همسرتون نه؟  وای خدای من مگه همچین چیزی ممکنه؟ 

1

سلام عشق من🌹

الان که این وبلاگ نویسی رو شروع کردم چند روزیست که ازت دلخورم...قهر نیستم ولی بسیار دلخورم. بگذریم...

امروز دقیقا دو سال و پنج ماه و چهارده روز از زندگی مشترکمون میگذره💑 و تو هنوز منو خوب نشناختی... هنوز نمیدونی با یه خانوم چطور باید رفتار کرد... شایدم من مقصرم و همسر خوبی نیستم ... نمیدونم. گاهی خسته از این دنیا، خسته از این زندگی نمیدونم به کجا پناه ببرم جز خدا. امیدوارم هیچوقت به این وبلاگ نیای . چون میخوام اینجا دردودل کنم با خودم و هیچکس... شاید یه روزی اگه فرزندی داشتیم بهش اجازه بدم بیاد و اینجارو بخونه. اونروز منو تو پیر شدیم👴👵 و تنها آرزومون خوشبختی دختر و پسرمون. به نظرت اگه همسر دخترمون مثل تو باشه دخترمون خوشبخته؟ یا عروسمون مثل من باشه پسرمون خوشبخته؟ سوال سختیه.